زندانهای مخوف، قتلگاه انسانهای بیگناه، مکانهایی که شاهد خودکشیهای بسیار بودهاند، بیمارستانهای روانی و... پس از آنکه این مکانها به زور بسته شده، ترک شده یا تعطیل شدند تبدیل به متروکههایی گشتند که شاهد انواع تجربیات ناخوشایند از جمله مشاهده ارواح، خودکشی، مرگهای مرموز، اشباح شیطانی و حملات ناشی از ترس بودند. بدین جهت بازدید از آنها ممنوع شد! با ما در مرور این فهرست ترسناک همراه شوید تا شما را نیز در ترس مستولی بر این مکانها شریک کنیم!
باید این حقیقت را تصدیق کنیم که هر مکانی که متروک میشود به صحنهای مناسب برای ساخت فیلمهای ترسناک تبدیل میشود. درست مثل وضعیتی که این پارک تفریحی در کشور ژاپن بدان دچار شده است. این پارک که در سال 1973 ساخته شد خیلی زود و تنها دوسال پس از آغاز فعالیتش تعطیل گشت. اگرچه هیچ دلیل رسمی برای تعطیلی آن ذکر نشد ولی به نظر میرسد این مسئله بیارتباط با مرگهای مشکوکی رخ داده در این مکان نبود. در 1986 سازندگان آن یکبار دیگر شانس خود را آزموده و درهای آن را بروی عموم باز کردند ولی این امید تنها یک سال دوام آورده و پارک بار دیگر و این بار برای همیشه تعطیل شد. اگر امروز نگاهی به آن بیاندازیم میبینیم که این تجلی سرگرمی و شادی اکنون توسط درختان و گیاهانی احاطه شده که همگی در حال تغذیه از آن و به مصرف رساندنش هستند. این سرگذشت ناخوشایند مکانهایی است که ناگهانی ترک میشوند و هیچ تصمیمی برای جایگزینی یا تعمیر آنها وجود ندارد. اما چیزهای بدتر از این هم است. اینجا مکانی است که بدون ارائه هیچ توضیح رسمی تعطیل شد پس نام و نشانی از آن روی هیچ نقشهای وجود ندارد. اگر روزی گذرتان به این مکان افتاد معلوم نیست چه اتفاقاتی در انتظارتان خواهد بود؟!
هامبرستون و لانوریا دو شهر معدنی در کشور شیلی هستند که اکنون متروکه شدهاند. به دنبال رونق صنایع و اکتشافات معدنی در این کشور این دو شهر در سال 1872 و با هم تاسیس شدند. اما پس از کسادی بزرگ اقتصادی و از رونق افتادن این صنایع معدنی در 1958 این شهرها نیز به تعطیلی کشیده شده و دو سال بعد تنها متروکههایی ملالآور از آن دو باقی مانده بود. بنا بر باور عموم زمانی که این دو شهر هنوز در اوج رونق و شکوفایی بودند با کارگرانی که در معادن فعالیت میکردند همچون بردگان رفتار میشد. اما امروز این شهر به قلمرو اشباح و ارواح تبدیل شده که شب هنگام در آن قدم میزنند و به دنبال آن صدای ناله کودکان در آن به گوش میرسد. در کنار اینها باید به تصاویر برداشته شده از این دو شهر نیز اشاره کرد که حاوی اشکالی مبهم و محو هستند. حتی ساکنان شهرهای مجاور از ورود به این دو شهر اجتناب میکنند.
این مکان عموما به نام آئوکیگاهارا ((Aokigahara نامیده میشود که به معنای دریای سیاهی از درختان میباشد. این منطقه 35 کیلومتری در شمال غرب پایه کوه فوجی در کشور ژاپن قرار گرفته است. به دلیل تراکم بالای درختان این ناحیه قدم زدن در آن حتی درنور روز هم مثل راه رفتن در شبی تاریک میباشد. علاوه بر این به دلیل فقدان جریان هوا در آن هیچ جانور زندهای نیز در این جنگل زندگی نمیکند. اما این تمام ماجرا نیست، برطبق گزارشات اینجا پس از پل گلدن گیت دومین رتبه از نظر میزان خودکشی در جهان را از آن خود کرده است! فقط تصور کنید تعداد ارواحی را که در این فضای خاموش و تاریک پرسه میزنند. سالانه در حدود 100 نفر آخرین نفسهای خود را در این فضای مبهم و عجیب میکشند. شاید در حالی که مسئولان در حال جمع آوری اجساد گروهی هستند در گوشهای دیگر تعدادی از آنها بدون هیچ نشانی در حال پوسیدن باشند. حتی اعلانهایی در اطراف نصب شده تا مردم را تشویق کرده تا از خودکشی صرفنظر کنند. حال تصور کنید که اگر حتی یک درصد این اجساد هم مثل ساداکو (شخصیت فیلم ژاپنی حلقه) باشند در این سکوت ابدی چه در انتظار شماست؟!
اگر شما از عروسکها میترسید پیشنهاد میکنم از خواندن ادامه این مطلب برای سلامت خودتان هم که شده اجتناب کنید.
در ناحیه کوچکی از مکزیک جزیرهای مصنوعی و دیدنی وجود دارد که متعلق به دن جولیان سانتانا بررا(Don Julian Santana Barrera) و خانوادهاش میباشد. پس از این که جسد دختر کوچکی شناور در کانالی در همان نزدیکی کشف شد، دن جولیان شروع به جمع آوری عروسک کرد. او بخشهایی از آنها را دور انداخته و سپس عروسکها را از درختان آویزان میکرد. هدف او از این کار دورنگهداشتن اشباح و ارواح شیطانی بود، حداقل این چیزی است که تاریخ به ما میگوید. در سال 2001 دن جولیان در سنین پیری درگذشت اما جزیره مخوف و عروسکهای رهاشدهاش باقی ماندند. اما علت مرگ دن چه بود؟ جسد او توسط برادرزادهاش شناور در همان کانالی پیدا شد که مدتها قبل پیکر بیجان دختر بچه را از آن بیرون آورده بودند! مدتها پس از این واقعه توریستهایی که از این ناحیه بازدید میکنند مدعی هستند که زمزمه عروسکها را میشنوند که از آنها میخواهند هر چه سریعتر آنجا را ترک کنند. عروسک موقرمز معروفی را میشناسم که مطمئنا این مکان را بسیار دوست خواهد داشت؟!
اول از همه باید گفت اینجا مکانی است که در زمان حکومت خمرهای سرخ قتل عامی گسترده در آن صورت گرفته است. دوم اینکه اکنون اینجا به حال خود رها شده و به عنوان جاذبه گردشگری از آن نام برده میشود. پس به همین دلیل جای تعجب نیست که ارواح هم در این مکان رفت و آمد میکنند البته نه فقط امروز بلکه تا ابد اینجا مکان مورد علاقه آنهاست. برطبق اسناد تاریخی این مکان در ابتدا به عنوان دبیرستان تاسیس شد سپس به زندان امنیتی تغییر کاربری داد. جایی که در آن به شکنجه و قتل عام زندانیان مبادرت میشد که اغلب آنها سربازان سابق و یا مسئولان دولتی رژیم سابق به شمار میآمدند، البته دولت جدید خانوادههای این قربانیان را نیز از قلم نمیانداخت. امروز ارواح 17.000 نفر که در این مکان کشته شدند درسالنها و راهروهای آن گشت و گذار میکنند. فریاد کمک خواهی آنها در راهروها طنین انداز شده و از سوی بازدید کنندگان شنیده میشود. همچنین در طول شب اشباح زیادی در این مکان رویت شدهاند.
به عنوان یک کودک دوست داشتیم گاهی دوستانمان را با تصور خانهای تسخیر شده اذیت کنیم اما این خانه حقیقتا تسخیر شده است. این خانه مرموز در ناحیه سن خوزه قرار داشته و به سارا وینچستر تعلق دارد. خانهای ویکتوریایی با 160 اتاق که درست مثل یک مارپیچ ساخته شده و دارای راهروهای طولانی و اتاقها و مسیرهای مخفی زیادی است. این خانم در طول زندگیش از رفاهی کامل برخوردار بود هرچند همه چیز پس از آنکه همسر و دو دختر کوچکش را در پی یک بیماری از دست داد تغییر کرد. به دنبال این وقایع سارا دچار افسردگی شدیدی شده و هرگز از این وضعیت به طور کامل بهبود نیافت. بنابر نظر طرفداران ارتباط با ارواح، ثروت این خانواده توسط ارواح گذشتگان تسخیر شده است، ارواحی که برای تجارت و پیشرفت این خاندان و به ضرب گلولههای خارج شده از تفنگهای ساخت آنان از پای درآمده بودند. به همین دلیل سارا وینچستر این خانه را ساخت تا منزلگاهی برای این ارواح ناراضی فراهم کند. و نتیجه تلاش او همین چیزی است که میبینید.
اینجا منطقهای ممنوعه است اما بسیاری از ماجراجویان به دلیل داستانهایی در مورد اشباحی که در جنگلهای این منطقه پرسه میزنند به این ناحیه وارد میشوند. بر طبق شایعات این نقطه بواسطه نجیبزادهای انگلیسی و یکی از نیاکان برادران دادلی از ساکنین این شهر، نفرین شده است. در انگلستان ادموند دادلی به دلیل توطئه علیه شاه هنری هفتم تبعید و مورد نفرین قرار گرفت. بعدها این نفرین همراه خانواده او به نیوانگلند آمده و راهش را به این شهر نیز باز کرد. بسیاری میگویند پس از آنکه این خانواده در شهر مستقر شدند حوادثی مرموز همچون قتلها، خودکشی، بلایای طبیعی، تصادفات مرگبار و ناپدید شدن افراد در این ناحیه رخ دادند.
اگر تنها یک بیمارستان روانی به دلیل روشهای درمانی اش به شهرت رسیده باشد همین بیمارستان واقع در فیلادلفیا است. این بیمارستان در 1907 تاسیس شد و عمدتا با آدمکشان دیوانهای که اقدام به جنایت کرده بودند سرو کار داشت. در سال 1960 ظرفیت بیمارستان به حدود 7000 بیمار رسیده بود. در سال 1990 و به دنبال وضعیت نامناسب امکانات و عدم تامین نیازهای بیماران و نیز به دلیل رفتار غیر انسانی که با آنان صورت میگرفت این بیمارستان به موجب قانون تعطیل شد. در سال 2006 و به دنبال گسترش اخباری مبنی بر رویت ارواح شیطانی در این ناحیه این ساختمان تخریب شد. بسیاری از این شایعات و تجربیات روحی پس از این واقعه متوقف شد اما البته این بیمارستان در زمان فعالیتش بیشتر تسخیر شده بود. کارکنان بیمارستان بیماران را مورد آزار و اذیت قرار داده و با بیماران زن رفتاری غیر انسانی داشتند. بیماران یکدیگر را به قتل رسانده و اعضاء بدن خود را قطع میکردند. اجساد بسیاری از آنها مدتها پس از مرگشان پیدا میشد.
در شمالیترین نقطه اوهایو میتوانید ترسناکترین ناحیه این منطقه به نام شهر جهنمی را بیابید. در طول دهه 1970 دولت ساکنین این شهر را به دلیل طرحی برای ساخت پارک ملی دراین ناحیه اخراج کرد و به دنبال آن این شهر متروکه شد، هر چند که این طرح هیچگاه جامه عمل به خود نگرفت. بر طبق نظر کارشناسان ساخت جاده استنفورد که منتهی به پارک میشد متوقف شده و بعدها به نام پایان دنیا نامیده شد. جالب است اینطور نیست؟ اگر شما در پیمودن این مسیر اصرار داشته باشید سر راهتان با ارواحی در دل جنگل که همچون شیطان پرستان رژه میروند مواجه میشوید شاید هم دیوانهای فراری به تورتان خورد. ممکن است با مارهای غولآسای تغییر شکل یافته و غیر طبیعی رودررو شوید که نتیجه قرصهای شیمیایی هستند که در این ناحیه مورد آزمایش قرار گرفتند. اگر درصدد برآیید این منطقه را ترک کنید سر از گورستان بوستون در میآورید و درختان رقصانی که بر فراز گورها در انتظار شما هستند!
در ایتالیا گفته میشود این صومعه توسط راهبانی که در آن زندگی میکردند ساخته شد. اما تاریخ به ما چیزی کاملا متفاوت میگوید. در سال 1684 تعدادی از دخترانی که در این ناحیه زندگی میکردند توسط ارواح شیطانی اغوا میشدند و برای ملاقات با راهبان رهسپار صومعه میشدند. این دختران این توانایی را داشتند که راهبان را تسخیر کرده و آنها را به شیاطین تبدیل کنند همان راهبانی که بعدها این صومعه را بنیان نهادند. بعدها این مکان به جایی برای انجام تشریفات شیطان پرستان، پرستش شیطان، قربانی کردن کودکان و رفتارهای وحشیانه تبدیل شد. در 1784 و با گذشت صد سال از ساخت این مکان و در پی ارسال اخباری از این وقایع به رم این صومعه تعطیل شد. امروزه مهی مرموز در اطراف برجهای این صومعه پیچ و تاب میخورد. حتی زمانی که شرایط آب و هوایی دلیلی بر ایجاد آن ندارند باز هم این مه قابل رویت است!
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 4184
بازدید هفته : 4998
بازدید ماه : 11172
بازدید کل : 351079
تعداد مطالب : 1032
تعداد نظرات : 253
تعداد آنلاین : 1